وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف - Makhmalbaf Family Official Website

خلاصه جدل های مطبوعاتی ایران درباره فیلم های شبهای زاینده رود و نوبت عاشقی ساخته محسن مخملباف

Tue, 10/09/1991 - 22:00

نخستين بار نويسنده اى با امضاى شوشترى در روزنامه رسالت در اسفند ٦٩نوشت: "آقاى مخملباف شما با ديد منفى خود در تلاش هستيد تا انقلاب را سرخورده و بدون دستاورد به تصوير بكشيد."
 
 و در مطلب بدون امضايى كه مرور بر تعدادى از فيلم هاى جشنواره است، در همين شماره رسالت آمده است: "فيلم (شبهاى زاينده رود) اسائه ادب فراوان به خانواده هاى محترم شهدا و جانبازان انقلاب اسلامى دارد ." و در ادامه، فيلم نوبت عاشقى مورد بررسى قرار مى گيرد: "متأسفانه به خاطر تبليغات پوچ عده اى (چه مخالف و چه موافق)، از فيلم چنان اسطوره اى ساخته شده كه حتى بعضى اوباش براى ديدن يك فيلم عشقىِ داغ، شيشه هاى سينما را شكستند.
 
روزنامه رسالت در شماره ٥ اسفند نيز طى مطلب مفصلى با اين مقدمه كه «هر اثرى نشان از مؤثر خود دارد و هر فعلى تابلويى است از افكار، روحيات، منش و شخصيت فاعل خود"، با تكيه بر موضوع فيلم "نوبت عاشقى" ديدگاه فلسفى مخملباف را اين گونه زير سؤال مى برد: "چه كسى از شما فيلم ديده باشد، چه نديده باشد، فيلم نوبت عاشقى بيانگر نوعى تفكر جبرگرايى است."
 
برخوردهايى از اين دست، كم و بيش در ساير نشريات روزانه يا هفتگى منسوب به حكومت هم ادامه داشت تا اين كه در شماره ٧ اسفند روزنامه كيهان مطلبى با عنوان "جشنواره فيلم، مسلخ عشق و نفى آرمان ها» به امضاى "ع . نصرآبادى" با مقدمه اى درباره حضور مضمون عشق در اغلب فيلم هاى جشنواره، چاپ شد كه نويسنده با جمع آورى ديدگاه هاى متعدد از نشريات داخلى و خارجى و حتى بخش فارسى راديو آمريكا، و با تكيه بر محتواى دو فيلم مخملباف، نتيجه گرفت كه جهت گيرى اين فيلمساز، موضوع مورد علاقه ضد انقلاب است." اين مطلب علاوه بر نقد و بررسى آثار مخملباف، به داورى درباره سياستگذارى فرهنگى ـ هنرى كشور مى پردازد و از گسترش "امواج ليبراليسم فرهنگى" اظهار نگرانى مى كند.
 
دكتر عبدالكريم سروش طى پاسخى كوتاه به خبرنگار هفته نامه "اميد" كه در شماره ١٢اسفند اين نشريه چاپ شده، مى گويد: " نمى فهمم چرا عشق زمينى بد است؟ مگر بدون عشق زمينى مى توان به عشق برتر رسيد؟ نوبت عاشقى درباره عشق زمينى است و من از اين فيلم خوشم آمد."
 
نويسنده اى با امضاى " ابوصبرا" در شماره ١٥اسفند روزنامه جمهورى اسلامى طى مطلبى با عنوان "مثلث بى عفتى در نوبت عاشقى" ضمن كاوش در جهان بينى فيلمساز، با اتكا به دو كار تازه اش و به ويژه " نوبت عاشقى" مى نويسد: "مخملباف در اين فيلم، وكيل مدافع آن دسته از نسوان ليبرال و غرب زده و بى بند و بارى شده كه از انتخاب شدن بيزارند و نگرانند و دوست دارند به جاى مردان باشند و خود انتخابگر باشند."
 
پيش از اين هم روزنامه جمهورى اسلامى درشماره١٢ اسفند خود نوشته بود: "تأسف اين است كه در جشنواره فيلم فجر، عشق مبتذل به عنوان عشق متعالى مورد نظر عرفان ناب اسلامى جا زده شده و چنين وانمود مى شود كه عشق مورد نظر عرفاى بزرگ اسلامى را در زواياى روابط خيانت آميز يك زن به شوهر خود و نمونه هاى پستى ازاين قبيل مى توان جستجو كرد."
 
سرانجام محسن مخملباف طى نامه سرگشاده اى خطاب به مطبوعات سكوت خود را شكست و به دفاع پرداخت. اين مطلب به طور كامل در شماره نوروزى ماهنامه فيلم نيز به چاپ رسيد. مخملباف در پايان اين مطلب نوشته است:
"راقم اين سطور به خوبى مى داند كه اين دعوا بر سر لحاف ملاست و جنگ و جدالى كه بين جريان هاى طالب قدرت در جريان است."
 
"ع . نصرآبادى" در كنار نامه مخملباف كه در كيهان هم چاپ شد، مطلب ديگرى نوشت، در بخشى از اين مطلب آمده است: " آقاى مخملباف، روز٢١ بهمن شاهد فيلم شبهاى زاينده رود در سينماى شهرفرنگ واقع در تقاطع عباس آباد ـ وزرا بودم. وقتى در صحنه اى به همسر شهيد توهين كرديد، شليك خنده آن دسته از خانم هاى بزك كرده و جلفى كه با بنز و بى،ام، و براى ديدن فيلم جنجالى شما به سينما هجوم آورده بودند، بلند شد اما در همين لحظه بغض آن دسته از تماشاگران مسلمان در گلويشان تركيد و اشك از چشمشان سرازير شد."
 
محسن مخملباف هم در مقاله دومش كه جواب مستقيمى بود به "ع.نصرآبادى" نوشت: " در محاكمه مطبوعاتى شما هر سليقه مخالفى جرم است، مگر بتواند خلافش را ثابت كند كه آن هم راهى برايش متصور نيست، مگر تسليم شدن و فروختن آرمان و ايمان خويش به شما." مخملباف در مقدمه مطلبش مى نويسد: " برادر متعهد و انقلابى! آقاى "مهدى نصيرى! ببخشيد ع.نصرآبادى" مدير مسئول و در واقع همه كاره روزنامه كيهان! شما كه خطر نمى كنيد تا مطالبتان را با نام واقعى امضا كنيد و تنها مى كوشيد از مزاياى پشت پرده آن استفاده كنيد، اگر داعيه ايمان داريد، چرا پشت حرفتان نمى ايستيد؟ مگر ما هنرمندان كشور با نام اصلى خودمان زير چوب هاى شما مردانه نايستاده ايم؟" وى سپس به نقل قولى از آن نويسنده مى پردازد كه طى آن تماشاگران فيلم هاى مخملباف در جشنواره را افراد مرفه و بى درد قلمداد كرده است. مخملباف مى نويسد: "چگونه در سالن حضور يافتيد و از كدام جهت روى صندلى تان نشستيد كه در آن سالن تاريك كه حتى براى يافتن صندلى خود به چراغ قوه كنترلچى نياز است، توانستيد تشخيص دهيد كه صداى خنده مربوط به آن دسته از خانمهاى جلفى است كه با بنز و بى،ام، و، براى ديدن فيلم آمده اند؟ آيا قدرت متافيزيكى داريد؟ يا با همان شيوه مافيايى كه در كيهان راه انداخته ايد، با تسلط و قدرت كافى در يك زمان هم توانسته ايد كلوزآپ بزك كرده زنها را ببينيد و هم لانگ شات ماشين هاى پارك شده ايشان را در خيابان مجاور؟" و در انتهاى مطلب اضافه مى كند: " اما برادرم كتاب بخوان، فيلم ببين، درس بخوان، به خدا قسم مفيدتر از اكنونت واقع مى شوى. در تحليل نهايى، من شخص تو را هم مقصر نمى دانم و به عنوان يك انسان دلم براى يك انسان ديگر مى سوزد. كودكى شما مرا به ياد فيلم آخرين امپراتور و سرنوشت كودكى آخرين امپراتور چين مى اندازد كه اگر تقدير مى خواست، مى شد او هم يك رعيت انقلابى باشد."
 
اين پاسخ، تنها در شماره ٢٦ اسفند روزنامه ابرار چاپ شد. اما پس از آن و در واقع در جواب اين مقاله، روزنامه كيهان، اقدام به چاپ جواب هايى كرد كه به عنوان " نامه وارده" در چند شماره از اين روزنامه به چاپ رسيد. همچنين اين روزنامه، در يكى از شماره هاى خود ضمن نقد نقطه نظر ميهمانان خارجى جشنواره درباره فيلم هاى مخملباف كه به طور عمده مورد توجه و علاقه آن ها قرار گرفته بود، او را فيلمسازى خواند كه مقبول طبع غربيها قرار گرفته است.
 
على مطهرى (فرزند آيت الله مطهرى) هم در مقاله اى با عنوان "تكرار تاريخ و ابتذال فرهنگى" كه در شماره ٢٧ اسفند روزنامه اطلاعات ـ كه تا اين زمان كمترين موضع گيرى را در اين جدل داشته ـ ضمن اظهار تأسف از تكرار تاريخ در زمينه دفاع از حقوق زن و با دستمايه قرار دادن بخش هايى از گفته هاى مخملباف در مجله آدينه، مى نويسد: "به آقاى مخملباف توصيه مى كنم كه تا مشكلاتى را كه در باب نسبى بودن حقيقت دارند، حل نكرده اند، اقدام به ساخت فيلم جديد ننمايند كه در غير اين صورت باز هم فاجعه به بار خواهد آمد و معلوم نيست اين بار برخورد افراد متدين با ايشان به نرمى برخوردهاى فعلى باشد."
 
در كنار اين برخوردها كه عموماً جهت منفى داشتند، تنها هوشنگ حسامى در شماره ٣ و ٤(بهمن و اسفند) ماهنامه " آينه انديشه" به دفاع كامل از "نوبت عاشقى" پرداخت. اما بازتاب فيلم در مطبوعات دولتى، كاملا منفى بود و تنها چند نظر پراكنده ـ آن هم به صورت اعلام فيلم هاى برتر مورد نظر خود ـ و اظهار نظرهاى تعدادى از مهمانان خارجى جشنواره در طرفدارى از فيلم بود.
 
برخورد ديگر با موضوع فيلم هاى مخملباف، توسط حجت الاسلام "مرتضى رضوى" نوشته شد كه در شماره ٦ فروردين روزنامه ابرار به چاپ رسيد. نويسنده با ورود در يك بحث فلسفى ـ دينى به قضاوت درباره "نوبت عاشقى" مى پردازد و مى نويسد: "نوبت عاشقى ميان مكتب هاى حاضر جهان قضاوت مى كند و نتيجه داورى اش محكوم كردن مطلق بودن اخلاق و حاكم كردن نسبى بودن اخلاق است و عنوان صرفاً اعتبارى به اخلاق مى دهد و جرم را درست به معناى افراطى گروه افراطى جامعه شناسى منحط جديد غربى تفسير مى نمايد." و در پايان اين مطلب مى نويسد:«و تعجب از جناب دكتر سروش است. در نشريه اى سخنرانى دانشمندانه ايشان را با لحن تمجيدگرايانه (نه تبيينگرايانه) در موضوع انسان شناسى ليبراليسم و اومانيسم مطالعه كرده و دچار شگفتى شده بودم. اينك شگفت زده تر، كه از نوبت عاشقى خوششان آمده."
 
كار اين جدل قلمى اندك اندك بالا مى گيرد. پاى مسئولان و شخصيت هاى سياسى و مذهبى را هم به ميدان مى كشاند. نخستين بار "آيت الله جنتى" سرپرست سازمان تبليغات اسلامى، عضو فقهاى شوراى نگهبان، و امام جمعه موقت قم، طى يكى از خطبه هاى نماز جمعه قم، در روز پانزدهم اسفند، به برخى از سياست هاى مسئولان سينمايى و فرهنگى كشور انتقاد كرد. وى گفت: "حركت خزنده اى كه به نام هنر در بعضى جشنواره هاى مبتذل ومجلات به راه افتاده است. خطر جدى براى جمهورى اسلامى و انقلاب محسوب مى شود. اين حركت عمداً با به تمسخر گرفتن و تحقير خانواده شهدا، بسيج، سپاه پاسداران و ارزش هاى انقلابى، تحت عنوان ارائه بهترين تكنيك و كسب موفقيت در صحنه هاى بين المللى، قصد دارد به انقلاب ضربه بزند و لذا بر همه مسلمانان لازم است كه با اين گونه حركت ها به طور جدى مقابله كنند..."
 
"سيد محمد خاتمى" وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى طى مطلبى در پاسخ سخنان آقاى جنتى كه آن ها را " شبه انگيز و خلاف شأن معنوى و فرهنگى شخصيت ايشان" خواند، ضمن استقبال از آراى انتقادى هركس در هر مقام و موقعيت نوشت: " بعيد است كه جناب آقاى جنتى براى ارزيابى جامع درباره رويدادهاى فرهنگى و هنرى كشور از جمله جشنواره فيلم، منبعى جز بعضى شنيده ها و خوانده ها و احياناً القائاتى كه از مجراى خاص صورت گرفته است، داشته باشند و تعجب اين كه چگونه درباره امر يا امورى كه از چند و چون آن اطلاع دقيقى كه شرعاً و منطقاً قابل استناد باشد، ندارند، با قاطعيت خشن ترين حكم را صادر مى كنند و امنيت خاطر بسيارى از دست اندركاران مخلص اين صحنه مقدس و حساس سينما را بر هم مى زنند.
من از همه اصحاب دانش و فرهنگ و هنر كه حضورشان شكوه بخش صحنه مقدس فرهنگ و هنر است به خصوص جوانان متعهد و انقلابى كه پروردگان دامن پر بركت انقلاب اسلامى هستند، معذرت مى خواهم و اگر انگيزه اين عذرخواهى نبود، مطالب عنوان شده در اين روزها را به اين گونه پاسخ نمى گفتم. من از فرهنگيان و هنرمندان عزيز استدعا دارم كه اين نامهربانى ها را با سعه صدر، به خاطر خدا و مسئوليتى كه در برابر مردم بزرگوار دارند، تحمل كنند.
وى در ادامه اين پاسخ مى گويد: "اگر گناه ما ايستادگى در برابر جريان كم حوصله و تنگ نظرى است كه مى كوشد كه ناآگاهى يا كم دانى و كم توانى خود را با تشبث به مقدسات و ناسزاگويى به ديگران بپوشاند و سليقه هاى سياسى و فرهنگى خود را بر كل جامعه فرهنگى كشور تحميل كند، ما به اين گناه اعتراف و افتخار مى كنيم...
 
اين پاسخ كه روز ۲۱ اسفند در روزنامه به چاپ رسيد، باعث بروز عكس العمل هاى مخالف و موافق در ساير نشريات شد.
 
"ع . نصرآبادى" بار ديگر طى مطلبى طولانى كه در روزهاى٢٥ و ٢٦ اسفند در روزنامه كيهان به چاپ رسيد، نوشت" آيا به تصوير كشيدن جانبازى كه به تكدى عشق دخترى سوسول و بدحجاب رفته است، معنايى جز تحقير اين ايثارگران دارد و آيا به طرح چنين مسائلى مى گويند طرح مسائل ظريف؟" و اشاره او هم به فيلم شبهاى زاينده رود بود و از جمله گوشه اى از پاسخ وزير ارشاد. پس از آن در نشريات ديگر و از جمله رسالت، جمهورى اسلامى و همچنين كيهان، پاسخ هاى ديگرى هم به سخنان وزير ارشاد داده شد.
 
نويسنده ديگرى با امضاى "ع . دارايى" در شماره١٤ فروردين روزنامه رسالت نوشت : "جناب آقاى خاتمى شما به جاى پرداختن به مسائل جانبى و عذرخواهى از به اصطلاح هنرمندان كشور كه مورد اعتراض ما هستند، بايستى به ايرادات اصولى كه در خطبه هاى نماز جمعه قم و ساير محافل هنرى و مطبوعاتى وارد شده، پاسخ مى داديد و از امت حزب الله عذرخواهى مى كرديد.
 
گروهى از جانبازان اصفهان، با ارسال شكواييه اى خطاب به آيت الله طاهرى نماينده ولى فقيه و امام جمعه اصفهان، نسبت به ساخت و نمايش فيلم "شبهاى زاينده رود" اعتراض كردند و خواستار به نمايش در آمدن اين فيلم با حضور آيت الله طاهرى، مسئولان بنياد جانبازان وگروهى از جانبازان براى درك عمق اهانت هاى موجود در فيلم نسبت به مقدسات شدند. در بخشى از اين نامه كه در شماره يكم ارديبهشت روزنامه كيهان چاپ شد، آمده است: " در اين فيلم به خانواده هاى شهدا، همسران شهدا و جانبازان انقلاب اسلامى توهين شده است." 
 
"فرزانه . ف" طى مقاله بلندى كه در شماره ارديبهشت روزنامه جمهورى اسلامى چاپ شد، در پاسخ به اظهارات وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى در جلسه بحث و گفتگو با دانشجويان نوشت: "خود بهتر مى دانيد كه با كتاب ها و فيلم هاى مورد انتقاد به خاطر اين كه حاوى انديشه مخالف هستند، مخالفت نمى شود. بلكه به خاطر اين كه به مقدسات دين و مردم توهين مى كنند و سعى در كشاندن جوانان به روابط آزاد جنسى دارند مورد اعتراض اند." وى در ادامه مى افزايد: «راهپيمايان اگر مى دانستند در شب ٢٢بهمن در سينماهاى تهران نوبت عاشقى و شبهاى زاينده رود به نمايش درآمده قبل از فرياد بر سر آمريكا، عليه تبليغ ابتذال، فرياد مى كردند."
 
در ادامه اين برخوردها چند تن از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، با ارسال نامه اى خطاب به معاونت پارلمانى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، خواستار نمايش دو فيلم مخملباف در مجلس شوراى اسلامى شدند و سرانجام فيلم " نوبت عاشقى" طى يك جلسه خصوصى روز چهارم خرداد، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، براى جمعى از نمايندگان به نمايش درآمد. روزنامه كيهان چند روز بعد، از سه تن از نمايندگان حاضر در آن جلسه، خواست تا درباره فيلم قضاوت كنند.
 
و سرانجام سه تن از مديران اصلى سينماى كشور، فخرالدين انوار معاون امور سينمايى، سيد محمد بهشتى، و محمد مهدى حيدريان مديركل اداره نظارت و ارزشيابى معاونت امور سينمايى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در يكى از گفتگوهاى سال هاى اخير با روزنامه اطلاعات شركت كردند و به مسائل مطرح شده از سوى مخالفان پاسخ گفتند. اين گفتگو در سه شماره اين روزنامه در روزهاى ١٩،٢٠،٢١خرداد منتشر شد.
انوار معاونت سينمايى در پاسخ به اين سؤال كه "چرا به بعضى اتهامات فيلمسازان جواب نمى دهند؟» مى گويد: "اگر شرايط فرهنگى در اين بحث و گفتگو ايجاد مى شد، هيچ نگرانى براى پاسخ گفتن و سؤال و اظهار نظر نبود و همه چيزگفته مى شد. اما اگر موضع نقد اين باشد كه در پايان نقد، نه فيلم، بلكه فيلمساز به غربزده، ليبرال، فاسد، اشاعه دهنده فحشا و بدترين نسبت هايى كه در اين نشريه بوده، متهم شود، اين شرايط را ايجاد مى كند كه كسى حاضر به گفتگو نيست. اگر بخواهم در اين مجموعه به توهين ها و شعارها نگاه كنم، به عناوينى ازقبيل شعارى، غلط انداز ، روشنفكرنما، خالى از تفكر، بى هويت، پر مدعا، ناتوان، رياكار، روسپى گونه، عشوه گر، خانم معشوقه، مخمور، منفعل، پانكى و دختربازى برمى خورم . البته من روش و رفتارى را كه اكنون در جامعه فيلمسازى ما وجود دارد، قبول ندارم. ولى گاهى من خودم را جاى فيلمسازان مى گذارم . مى گويم در يك ميدان كه عرصه بحث و گفتگو هست، مى توان حضور پيدا كرد و حرف زد. اما اگر اين ميدان، ميدان نابرابرى شد كه اساسش بر دروغگويى و اتهام و بر چسب زدن و زير سؤال بردن موجوديت فيلمسازان باشد، بسيارند افرادى كه اين ميدان را خالى كنند . . . ضمن اين كه از نظر سياسى، فيلمساز به ضدانقلاب، ضد اسلام و ضد ارزشهاى اسلامى و ضد جانباز و ضد جنگ و همه اين ها كه در واقع امنيت زندگى او را زير سؤال مى برد متهم مى شود. عناوينى كه در واقع در مورد هر كسى كه ثابت شود، قاعدتاً بايد محكوم به اعدام يا زندانى شود . . .  در طول تاريخ فرهنگى كشور اين همه رفتار زشت و بى حرمتى به هنرمندان سابقه نداشته است. نسبت هاى بدى كه به جامعه سينمايى كشور در اين مدت داده شده است، در هيچ زمينه ديگرى حتي غير فرهنگى ديده نشده است و اين ضايعه اسفبارى است كه در تاريخ ما ثبت و ضبط خواهد شد و بدنامى آن به كسانى كه موجبات آن را فراهم كرده اند و يا در اين زمينه قدم و قلم زده اند، خواهد ماند. هنرمندان سينماى ما با توجه به همه تلاشهايى كه منجر به دستاوردهاى ارزشمندى شده است، شايسته تقدير و تحسين هستند و نه تقبيح و سرزنش.
 
نيمى از اولين شماره ويژه اى كه ماهنامه "سوره" ، به سينما اختصاص داده به بررسى فيلم هاى جشنواره نهم اختصاص دارد و بخش عمده اى از اين صفحات به دو فيلم مخملباف پرداخته است. 
 
"مسعود فراستى" نيز در همين نشريه، با عنوان "عاشقى نوبتى»، به قول خودش از نوبت عاشقى شروع مى كند كه " فيلم كليدى ترى است و بعد درباره " شبهاى زاينده رود" مى نويسد: "حرف اصلى مخملباف در شبهاى زاينده رود، سرخوردگى از انقلاب است و محكوم كردن آن، چرا كه از زبان آن استاد مردم شناس ـ كه فيلمساز تا به آخر از او دفاع مى كند ـ فرياد مى زند كه خشونت، بخشى از فرهنگ كهن ايرانى است و تا وقتى خشونت هست، چنين است. پس بايد مهربان بود و به تئورى مهربانى و نسبيت عقيده داشت."
 
" ابراهيم حاتمى كيا" طى مطلبى با عنوان «يا غريب الغرباء» كه در شماره ٨خرداد روزنامه كيهان چاپ شد، نوشت: ". . . چگونه بگويم كه بر اين باورم هر ديندارى اگر شبهاى زاينده رود را ببيند، قطعاً برآشفته خواهد شد و همانى بايد مى شد كه به مطبوعات كشيده شد. . ."
 
كار به ستون "دو كلمه حرف حساب" روزنامه اطلاعات هم كشيد. «كيومرث صابرى» (گل آقا) در شماره ٢٢خرداد با امضاى "شاغلام" در روزنامه اطلاعات نوشت: " نه، برادر غضنفر، در غياب گل آقا كه مش رجب را هم با خودش برده، بنده كى باشم كه در باب نوبت عاشقى قلم فرسايى بنمايم؟ به جان عزيزت، يكباره ديدى محسن مخملباف و عبدالكريم سروش و بقيه را ول كردند، يقه بى صاحب مانده بنده مادر مرده يك لاقبا را چسبيدند ها"