وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف - Makhmalbaf Family Official Website

نقد و بررسی: فیلم سلام سینما در لوموند ، لیبراسیون و نشریات بین المللی دیگر

Fri, 15/11/1996 - 11:00

نقد:
ليبراسيون، فرانسه
۲۴ مه ۱۹۹۵
 
سيلي مخملباف به فستيوال كن
درست در زماني كه جشنواره كن مي رود تا در بزرگداشت صدمين سال سينما، بدون هيچ تأثيرگذاري اي پايان يابد، فيلم سلام سينما، ساخته محسن مخملباف محكم ترين سيلي تأثيرگذار را به گوش اهل فستيوال مي زند. اين كارگردان سي و هشت ساله كه سينمايش هيچ شباهتي به سينماي ديگران ندارد، مي كوشد در جامعة خود و جهان تأثيرات فرهنگي برجاي نهد. سينماي مخملباف، نمايانگر جواناني است كه نمي خواهند گريه كنند، مي‎خواهند بخندند.
مخملباف عارفي است از شرق كه به انسان مي انديشد. او آدمي است با ديدگاه هاي باز و نسبي‎گرا. ليبراسيون مقاله خود را با نقل قولي از مولوي كه در مصاحبه مخملباف بدان اشاره رفته پايان مي برد: حقيقت اين هاي بود كه از آسمان و از دست خدا به زمين افتاد و شكست. هركس تكه اي از آن را برداشت و خود را در آن ديد و گمان كرد كه همة حقيقت در دست اوست. حال آن كه حقيقت بين همگان پخش بود.
 
نقد:
پوبليك اكشن، فرانسه
مه ۱۹۹۵
 
سلام سينما يكي از وفادارترين سوژه هاي سينمايي را نسبت به سينما داراست. اين فيلم آينه اي است كه نه تنها در برابر جامعة ايران، كه حتي در برابر خود سينما گذاشته شده است. 
 
نقد:
لوموند، فرانسه
مه ۱۹۹۵
سينما صد سال دارد. اين را وقتي مي فهميم كه وارد سالن جشنوارة كن مي شويم و فيلم سلام سينما از محسن مخملباف را مي بينيم. همان قدر كه او سينما را دوست دارد، تماشاگران ايراني، فيلم هاي او را دوست دارند. به همين خاطر با چاپ يك آگهي، پنج هزار نفر داوطلب بازيگري را به صحنة خود مي كشاند و توليد فيلمي حيرت انگيز را باعث مي شود. فيلمي كه از مرحلة ضبط حقيقت مي گذرد. زماني ويم وندرس گفته بود: سينما كارش ضبط حقيقت است. اكنون مي بينيم اين گفته چقدر حقيقت دارد."
 
نقد:
فيگارو، فرانسه
۲۲ مه ۱۹۹۵
 
سينماگري پرمخاطب و تجليلي زيبا از سينما
هر فيلم مخملباف تجليلي ديگر از سينماي جهان است. چنان كه اگر جايزه اي براي بهترين بيانگر صدسال سينما وجود داشت، حتماً از آن سلام سينماي مخملباف مي شد. كارگرداني كه تصاويرش قدرتمند و جذاب است.
 

نقد:
انفوماتن، فرانسه
مه ۱۹۹۵
 
اگر جايزه اي از طرف مطبوعات بود حتماً از آن محسن مخملباف كارگردان جوان و متعهد ايران مي شد كه با فيلم سلام سينما فستيوال كن را تكان داد.
 

نقد:
مجله اِل، فرانسه
مه ۱۹۹۵
 
محسن مخملباف فيلمساز جديدي است كه موج نويني را به همراه آورده است. فيلم سلام سينما يك جواهر سينماتوگراف است.
 

نقد:
هفته نامه تله راما، فرانسه
مه ۱۹۹۵
 
محسن مخملباف كارگرداني است كه جوانان هموطنش را كه آرزوي هنرپيشه شدن داشتند به آروزي خود رساند.
 

نقد:
ماهنامه پرومير، فرانسه،
مه ۱۹۹۵
 
فراموش نكنيم سينما در همه جا صدسال دارد حتي در ايران
سينماي مخملباف، سينمايي مستند و نزديك به حقيقت است و با آن كه ساده به نظر مي رسد، اما در يك نگاه عميق تر، پيچيدگي هاي خودش را دارد و مي توان گفت سينماي او سهل و ممتنع است. او سينماگري است كه از هيچ سينماگر ديگري تأثير نگرفته و نوع مستندسازي اش اصيل و بديع و جذاب است و از وراي فيلم او به اين نتيجه مي رسيم كه او حتي يك كارشناس ومتخصص فرهنگي جامعة ايران است.
 

نقد:
الفتروتيپپا، يوناني
نوامبر ۱۹۹۶
 
محسن مخملباف، كارگردان با ارزش ايراني با ۵ فيلم در جشنواره تسالونيكي حضور يافته است. اگر اين روش براي نمايش فيلم هاي او ادامه يابد و اگر اين طور از همة فيلم هاي او استقبال شود، ديري نخواهد گذشت كه يونانيان فارسي خواهند آموخت. محسن مخملباف در چندين سال گذشته با حضور فراوانش در واقع عضو دايمي جشنواره هاي جهاني شده است. اين پنج فيلم او كه امسال در تسالونيكي نمايش داده مي شود، نمونه اي كوچك از فعاليت هاي بزرگ او در سطح جهاني مي باشد. محسن مخملباف كه تا قبل از انقلاب به عنوان يك مبارز سياسي ايراني به حساب مي آمد كه به خاطر آزادي مردم ايران پنج سال را در زندان به سر برده بود، اكنون با حضور در سينماي بين المللي، به عنوان يك هنرمند جهاني مطرح است. هنرمندي كه مي كوشد با نگاهي شاعرانه، واقع گرايانه و در عين حال فرم گرا، رابطة اصيل تري را با بيننده پايه ريزي كند.
 

نقد:
كاتيكريني، يوناني
نوامبر ۱۹۹۶
 

كيارستمي بهتر است يا مخملباف
تاكنون تنها كيارستمي را در يونان مي شناختيم، ولي بايد بدانيم كه سينماي ايران به يك فيلمساز ختم نمي شود. پنج فيلم محسن مخملباف كشف و معرفي يك كارگردان جهاني به مردم يونان است. او كه دفعتاً به سينما وارد شده و در اين مورد مدرسه اي نديده است بهتر از هر مدرسه رفته اي هنر ايراني را در حد اعلا، به نمايش مي گذارد. كارهاي او هم واقع گراست و هم لطيف و شاعرانه. فيلم نوبت عاشقي او شاهكاري است كه زمان و مكان نمي شناسد و فيلم سلام سينما و بايسيكل ران او در بين فيلم هاي جشنواره امسال با بيشترين استقبال روبرو شده است.
 

نقد:
اَوْگي، يونان
نوامبر ۱۹۹۶
 
اگر سينماي امريكا چون گذشته در ايران بازار نداشته باشد و اگر مخارج تهيه فيلم در ايران بالاتر نرود، آيندة سينماي ايران بسيار باارزش تر از حال خواهد بود. نمونه اين آيندة روشن را مي توانيم در فيلم هاي محسن مخملباف ببينيم.
 

نقد:
تسالونيكي، يوناني
نوامبر ۱۹۹۶
 
ديدگاه سينماي مستقل
يك سينماي ملي و ايراني امسال مورد ستايش جشنواره و مطبوعات يونان واقع شد. بخش افق هاي تازة امسال جشنواره زيرعنوان "گنجينه سينماي جهان" آثار ارزنده اي را به نمايش گذاشت. ولي شاهكار محسن مخملباف در همة موارد هويداتر و چشم‎گيرتر است. با ديدن پنج فيلم او مي توان بدون شك اظهار داشت كه وي نه تنها بزرگترين كارگردان ايراني است، بلكه مي‎توان او را در رديف كارگردآن هاي بزرگ جهان قلمداد كرد.
جشنواره امسال تسالونيكي يونان، غير از بخش مسابقه كه به فيلمسازان جوان اختصاص داشت، يك برنامة ويژه را براي فيلمسازان با سابقه تر تدارك ديده است. اين برنامه كه شامل مرور بر آثار چند فيلمساز با آوازه از كشورهايي چون يونان، ايتاليا، ايران و لهستان است، با چاپ كتاب هايي مستقل دربارة چند فيلمساز به زبان يوناني همراه شده است. در بين اين كتاب ها بيش از همه دو كتابي كه دربارة كيسلوفسكي و گنجينه هاي سينماي ايران ويژة محسن مخملباف به چاپ رسيده، جلب توجه مي كند.
در مقدمة اين كتاب آمده است كه ايرانيان وارث يكي از بزرگترين تمدن هاي روي زمين هستند كه به ويژه از راه شعر، موسيقي و هنرهاي زيبا خود را به جهان شناسانده اند. ادغام اين خصوصيات مسلماً به زايش سينماي نو ايران بسيار كمك كرده است. سينماي ايران كه هنوز بيش از شصت سال از عمرش نمي گذرد و چهل سال جوانتر از سينماي جهان است، پس از توليد اولية فيلم هاي بي ارزش، سرانجام پس از چهل سال، نسل اول فيلمسازان خود را در دهة هفتاد به دنيا معرفي كرد. فيلمسازاني چون: سهراب شهيد ثالث با فيلم هاي طبيعت بيجان و يك اتفاق ساده كه بنيانگذار رئاليسم در سينماي ايران بود و يا داريوش مهرجويي با فيلم گاو و بهرام بيضايي با فيلم سفر.
نسل دوم فيلمسازان ايراني كه پس از انقلاب مطرح شده اند و توانسته اند شاهكارهايشان را به دور از ابتذال فيلم هاي تجاري توليد و عرضه كنند، با فيلمسازاني چون امير نادري، عباس كيارستمي و محسن مخملباف شناسايي مي شوند.
نسل دوم كارگردان هاي ايراني كه تاكنون فيلم هايشان در دو هزار جشنواره شركت داشته و دويست بار ممتاز شناخته شده، اكنون در همه جا مورد تحسين همه مي باشند.
كتاب گنجينه هاي سينماي ايران ويژة محسن مخملباف به بررسي گستردة آثار محسن مخملباف مي پردازد و ويژگي هر يك از كارهاي او را به طور جداگانه مورد بررسي قرار مي دهد و نتيجه مي گيرد كه مخملباف با توليد سيزده فيلم سينمايي و دو فيلم كوتاه مستند و انتشار بيست جلد كتاب هنري با سبكي متنوع كه آميزه اي است از رئاليسم تا سوررئاليسم و شاعرانه، مهمترين فيلمساز و هنرمند پس از انقلاب در ايران و يكي از دو فيلمساز مهم جهاني ايران است. مخملباف فيلمسازي پركار و جوان است. او ۳۸ سال دارد. كارهاي او هميشه تازه و غيرقابل پيش بيني است و هركدام از كارهايش به لحاظ مضمون و فرم گروهي را به علاقمندان او مي افزايد.
 

نقد:
كاتالوگ جشنواره شيكاگو، آمريكا
اكتبر ۱۹۹۵
 
محسن مخملباف يكي از فيلمسازان مهم و پرجنجال سينماي معاصر ايران كمي بعد از انقلاب وارد سينما شد و خيلي زود به معروفيت و محبوبيت رسيد.
محسن مخملباف در سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. در دبيرستان به فعاليت تئاتري و نوشتن نمايشنامه هايي ملهم از داستان هاي اسلامي پرداخت و بعد از كلاس سوم متوسطه، مدرسه را ترك كرد.. ناپدريش او را با سياست آشنا ساخت و در پانزده سالگي جذب فعاليت هاي سياسي شد. در مرداد ۱۳۵۳ در جريان خلع سلاح يك پليس مجروح و دستگير شد و به پنج سال حبس محكوم گرديد. با انقلاب ۵۷ همراه با ساير زندانيان سياسي از زندان آزاد شد. مخملباف تاكنون بيش از بيست مجموعه شامل: قصه هاي كوتاه، رمان، نمايشنامه، فيلمنامه، مقالات تحقيقي منتشر كرده است.
سال ۶۰ "توجيه" و سال ۶۱ "حصار در حصار" و "مرگ ديگري" فيلمنامه هاي او به وسيله ديگران كارگرداني و اكران يافت. در سال ۱۳۶۱ با "توبه نصوح" اولين تجربه كارگرداني اش را ساخت. در سال ۱۳۶۵ با "دستفروش" پنجمين فيلم بلندش در داخل و خارج از ايران مطرح شد. دليل مطرح شدن دستفروش و فيلم هاي بعدي او موضوع فيلم ها و مهمتر از آن شيوه پرداخت سينمايي مخملباف است.
مخملباف سبك هاي مختلفي از فيلمسازي را در فيلم هاي خود به كار مي برد، گاه آن ها را با هم آميخته و به شكل هاي خاصي مي رسد، اما اغلب فيلم هاي داستاني او سبكي واقعگرا دارد. اين واقعيت گرايي گاه شامل استفاده از مكان ها، شخصيت ها،  و صحنه هاي واقعي (مستند) است (مثلاً در عروسي خوبان، صحنة عكسبرداري از معتادان فقير در خيابآن هاي تهران). گاه نيز تخيل و واقعيت را با هم آميخته مرز بين آن دو را مخدوش مي كند. (در دستفروش، صحنه هاي سورئال متعددي كه همراه صحنه هاي واقعگرايانه مي آيد، بدون اينكه به عنوان رؤيا يا هذيان توجيه و مشخص شود).
در "سلام سينما" ساختمان سينماي داستاني و اشارات سورئاليستي را رها كرده، يك موقعيت مستند سينمايي به وجود مي آورد كه در آن برخورد مردم به سينما را ارزيابي مي‎كند.
با وجود تنوعي كه در سبك كار مخملباف است، مي توان نقاط مشتركي در فيلم هايش نيز پيدا كرد، از جمله: ريتم تند، دوربين بيقرار، تدوين سريع، طنز مخصوص او كه در ضمن نمايشگر نظرات اخلاقي اوست، و طبقة اجتماعي شخصيت فيلم هايش.
اين خصوصيات ـ سينماي او را از فيلم هاي ملودرام اشك انگيزي كه به فقر و بدبختي آدمها مي پردازند جدا مي كند، زيرا مخملباف به تجليل رنج شخصيت هاي خود نمي‎پردازد. او اغلب با مطرح كردن مساله طبقات فقير و محروم، كودكان مطرود، فساد و بي عدالتي افراد و جامعه همراه با نگرش خاص خود، وجدان و ارزشهاي اخلاقي تماشاگر را مخاطب قرار مي دهد.
صداقت او در فيلم هايش و عدم قضاوتي كه در مورد شخصيت هاي اصلي اش به كار مي برد، شاخص ديد انسانگرا و كيفيت شاعرانه فيلم هاي اوست. فيلمساز تاكيد خود را بيشتر روي شخصيت هاي اصلي فيلم كه بدنبال خودكاوي هستند، قرار مي دهد تا مقايسه آن ها با شخصيت هاي منفي. حتي اين شخصيت هاي منفي هم گاهي تا اندازه اي با ترحم و شفقت نشان داده مي شوند.
طنز يكي از مشخصات رو به افزايش فيلم هاي مخملباف است. طنز او گاهي كاملاً سينمايي است، مثلاً به خاطر نوع فضايي كه به كار مي برد. در "عروسي خوبان" وقتي كه پدر نامزد حاجي به دنبال زيرشلواري اش در راهرو خانه مي گردد، كمي بعد از او زنش وارد صحنه مي شود و به دنبال شوهر مي گردد. يا طنز به خاطر نوع كادربندي تصوير است. مثلاً در "هنرپيشه" نمايي كه مادر هنرپيشه نوزادش را شير مي دهد و بقيه افراد خانواده در اطرافش در رفت و آمدند و در ضمن يك گوسفند هم وارد كادر مي شود. و در واقع طنز او بخاطر تيزبيني و حساسيتي است كه در نگاهش به واقعيات به كار مي برد. مثلاً وقتي كه در فيلم "ناصرالدين شاه" شاه هنگام ديدار از حرمسرا از ديدن يكي از چند صد بچه اش كه سياه است، متعجب مي شود.
مخملباف با سه فيلم اخيرش "ناصرالدين شاه اكتور سينما"، "هنرپيشه"، "سلام سينما" به مسايل تازه اي رو مي آورد. او عمدتاً مسالة سينما را در قاب فرهنگ ايراني و اسلامي، و موقعيت خودش در اين فرهنگ را مركز كار خود قرار مي دهد.
با "ناصرالدين شاه" تاريخ سينماي ايران را مرور مي كند و روي شاه قاجار به عنوان شخصيتي ساده لوح كه علي رغم قدرت خود و زنهاي متعدد، مجذوب بازيگر زن اولين فيلم ايراني و بنابراين قرباني قدرت او و سينما مي شود، تاكيد مي كند. با اين فيلم مخملباف نيز تفسير و تجليل خود را از فيلم هاي عمدة تاريخ سينماي ايران و چگونگي تاثير آن ها در فرهنگ غالب ايران ارائه مي دهد. در "هنرپيشه" با نمايش جنبه هاي متضاد زندگي يك هنرپيشة سينما، تراژدي و پوچي زندگي مدرن ايران را به نمايش مي گذارد. سبك جديد زندگي يك بازيگر معروف سينماي تجاري، باعث جدايي او از فرهنگ خانواده پرجمعيتش و از دست دادن خلوت و آسايش زندگي خصوصي، دوري از زن محبوب و رؤياهايش مي‎شود. در حالي كه او همچنان حسرت بازي در فيلم هاي خوب را مي خورد و سرانجام در "سلام سينما" شيفتگي تماشاگر ايراني، به سينما، موضوع اصلي فيلم قرار مي گيرد. در اين فيلم مستند، فيلمساز خود را مقابل توهمات كسانيكه داوطلب بازيگري در فيلم او شده اند قرار مي‎دهد و عمدتاً روي دو دختر جوان و توقعات آن ها از بازيگري و كارگرداني تاكيد مي‎كند. گرچه فيلم با برخورد طنزآلود خود به نقشي كه سينما از لحاظ رواني و اجتماعي در زندگي مردم دارد توجه مي كند.
فيلم هاي مخملباف به خاطر مسايل اجتماعي كه مطرح مي كند و نحوة نگرش فيلمساز به آن ها آينه اي است براي تماشاگر داخل و خارج ايران. تخيل و تصور خاص و غيرقابل پيش بيني مخملباف الهام بخش گروه زيادي از فيلمسازان جوان ايران بوده است.
 

نقد:
تله راما، فرانسه
مه ۱۹۹۵
 

موقعيتي استثنايي
در اين فيلم لحظه هاي بسيار فوق العاده اي وجود دارد، همين طور لحظه هاي ناخوشايند، ولي به دليل نيرويي گاه خشن، حتي ضعيف ترين لحظه ها نيز مي تواند درخشان از كار درآيد. به شرط اين كه براي كساني كه در آن حضور دارند، دلپذير باشد؛ و نكته در همين است. سلام سينما موقعيت استثنايي و فضايي براي سخن گفتن براي شهروندان فراهم مي آورد. كلماتي براي بيان احساس، صحنه اي كه در آن هركس حقيقتش را عريان مي‎كند. جايي كه نمايش و زندگي، و زندگي و نمايش، در هم تداخل دارند. داوطلبان امكاني را به دست مي آورند كه آرزويش را داشتند: حضور در يك فيلم.
 

نقد:
كاتالوگ جشنوارة لاروشل، فرانسه
۹۵
نويسنده: پروفسيون ياران
 
نوسان تكان دهنده
زماني كه دختر جواني سرانجام موفق به گريستن مي شود، البته به دستور كارگردان، ما نيز با سؤالهايي مواجه مي شويم: آيا اين گريه حكايت از شجاعت بازيگر تازه كار دارد، يا بروز عيني يك سركوب ناديده گرفته شده؟ نوسان تكان دهنده بين داستان و مستند، به لطف سينماگري بسيار محبوب در كشورش، اين شاهكار زيبا را مي‎آفريند؛ سينماگري كه جشنوارة لاروشل او را به فرانسه شناساند.
 

نقد:
اكسپرس، فرانسه
۲۲ مه ۱۹۹۵
 
بالاخره سينمايي در حال پديد آمدن است. سينمايي هجوآميز، صادق، غيرقابل تقليد، عجيب، خشن، بدون ترفند، بدون حقه، بدون سفيداب و سرخاب: سينماي سلام سينما.
 

نقد:
فيگاروسكوپ، فرانسه
۲۲ مه ۱۹۹۵
 
بزرگداشتي زيبا
سلام سينما فيلمي است كاملاً مبهوت كننده. مخملباف كوچك ترين ذره اي را ناديده نمي گيرد. همين طور لحظات منحصر به فرد آزمون و گزينش را. سينما مي خواست كه بزرگ بدارندش و اين هم يك بزرگداشت: سلام محسن.
 

نقد:
لوموند، فرانسه
۲۶ مه ۱۹۹۵
 

چهره هاي چندگانه نياز به سينما
نياز  (شوق، ميل) به سينما منحصر به كارگردانان نيست. در آغاز سلام سينما، صدها نفر به همين دليل صف كشيده اند. مخملباف جلسات آزمون و انتخاب را فيلمبرداري مي كند، و بدين ترتيب همزمان مستندي پرشور دربارة رفتار و تخيلات هم ميهنانش مي سازد كه در عين حال تعمق و تفكري پيچيده دربارة ميزانسن نيز هست.
 

نقد:
ليبراسيون، فرانسه
۲۴ مه ۱۹۹۵
 
با حضور نوبت عاشقي و سلام سينما نخستين رويداد مهم جشنوارة كن اتفاق مي افتد. درست در لحظه اي كه از خود مي پرسيم: آيا تفحص در سينما ارزش دردسر كشيدن را دارد؟ به خصوص در اين دوران خفت كش نخستين سده، شعلة سوزاني از راه مي رسد كه به هيچ چيز شباهت ندارد و بدون پاسخ به پرسش ها، به نظر مي رسد كه پرسش ها را به شيوه اي كاملاً نو مطرح مي كند. اگر دلمشغولي هاي اين سينماگر ۳۸ ساله در لحظاتي به نظر مي رسد كه با پرسش هاي هم ميهن ديگرش كيارستمي پيوند مي‎خورد (به خصوص در مورد محدوديت هاي داستاني ـ مستند)، طرح مخملباف تكان دهنده و شورانگيز است.
نوبت عاشقي هر قدر كه جذاب باشد، ولي با آنچه كه سلام سينما در چنته دارد، قابل قياس نيست. اولي تعميقي فلسفي‎ست، ولي سلام سينما واقعاً نمايشگر تمامي خطرهاي گزينش بازيگر براي فيلم است. با تحمل و تن دادن به ضربه ناشي از اين ژانرِ "سعي وخطا" كه براي دعوت از مشتاقان بازيگري به عمل آمد. كارگردان در فكر استفاده از اين نمايش قساوت براي موضوع فيلمش مي افتد و اگر اين كار را كسي مثل "ريوت ياگارل" انجام مي داد، كسي هم از تعجب ابرو بالا نمي انداخت. در اواخر فيلم، مخملباف براي بازيگرانش افشا مي كند كه آن ها براي يك روز بازيگر شده اند، و در سينما براي همه جا هست، و اين را به ما هم نشان مي دهد: وچه استادانه.
 

نقد:
لااستامپا
۲۲ مه ۱۹۹۵
 
مخملباف، يكي از شاخص ترين و مطرح ترين چهره‎هاي سينماي ايران در ايران و خارج از ايران است. اين فيلمساز برجسته كه با ظاهر شدن در فيلم كلوزآپ در نقش خودش، مخاطبان را شگفت زده كرد، حالا به بهانة صدسالگي سينما، سلام سينما را از آستين بيرون مي كشد و "سينماي عاشقان بازيگري" را در مقابل چشمان مشتاق، پرسشگر و جستجوگر مخاطبان قرار مي دهد. طنز و تلخي نهفته در فيلم، بيشتر در نحوة برخورد مخملباف با علاقه مندان به بازيگري است. از آنان مي خواهد قطعه اي را به ميل خود بازي كنند. بي مقدمه گريه كنند، بي دليل بخندند و براي گرفتن فرم ثبت نام درخواست بازيگري، به سر و كلة هم بزنند. مخملباف به همين سادگي با بازيگران خود فيلمي مي سازد كه در نظر اول چيزي بيش از يك سرگرمي به نظر نمي رسد، اما هرچه بيشتر ادامه پيدا مي كند، بيشتر رنگ واقعيت به خود مي گيرد و ارتباط محكم تري برقرار مي كند.
سلام سينما چه از اين لحاظ و چه به دليل حضور پرسوناژهاي متعدد، از هر سن و جنس، فيلم "خيز" ميلوش فورمن را به ياد مي آورد و توانايي مخملباف را در بازي گرفتن نا بازيگراني به رخ مي كشد كه در مقابل دوربين عاري از هرگونه نقاب و پوشش تصنعي هستند ؛ نابازيگراني كه مايلند به هر شكل ممكن در فيلمي راه يابند و در آن "بازي كنند".
مخملباف خود در جايي از فيلم مي گويد: "در سينما بايد بلد باشيم گريه كنيم، بخنديم، بميريم، بكشيم، بخوانيم، سينما را دوست داشته باشيم و آن را نمايش داده و ستايش كنيم. بازيگر بايد كسي باشد كه بتواند هرلحظه احساساتش را كف دستش بگيرد و به نمايش بگذارد، به هر صورت، مخملباف با سلام سينمايش، راه گشاي شيوه اي نوين در طنز سينمايي است.
 

نقد:

لوموند، فرانسه
۱۹۹۵
 
محسن مخملباف در ژوئن ۱۹۵۷ در يكي از محلات محروم جنوب شهر تهران متولد شد. در سنين جواني به گروه هاي مبارز  اسلامي بر عليه شاه پيوست، و همين امر باعث شد كه پس از حمله به يك پليس دستگير شده و چندين سال را در زندان بگذراند. در انقلاب سال ۱۹۷۹ از زندان آزاد شد. از اين به بعد مبارزي تندرو و مذهبي، عدالتخواه و ضدسرمايه دار تبديل به فيلمسازي مي شود كه افكار خود را از طريق فيلم هايش تبليغ مي‎كند. چهار فيلم اول او فيلم هاي ساده اي بودند. اين دوره (۱۹۸۲ – ۱۹۸۵) با فيلم بايكوت پايان مي‎يابد كه در عين حال پليس سياسي شاه و كمونيست ها را افشاء مي كرد.
از زمان ساختن دستفروش (۱۹۸۶)، و به دنبال آن بايسيكل ران مخملباف ميل شديدي به يافتن بيان سينمائي جديدي پيدا كرد و در نتيجه به روشي بسيار شخصي رسيد. او در ابتدا از صحنه هاي رويائي استفاده مي كرد كه نمايانگر ديدگاه كابوس مانند او از جهاني بود كه او را احاطه كرده بود. اين ديدگاه به خصوص در فيلم عروسي خوبان (۱۹۸۸) به چشم مي‎خورد. او به تدريج به سينمائي پالوده تر دست يافت. محسن مخملباف نويسنده اي پركار نيز هست (بيست كتاب از او چاپ شده است).
در جشنوارة كن دو فيلم نوبت عاشقي و سلام سينما از او به نمايش درآمده است كه در فيلم سلام سينما خود كارگردان را مي بينيم كه به حرفهاي ده ها تن از افرادي كه خواهان بازي در فيلم هستند گوش مي دهد، كاري فوق العاده از نمايش رفتارهاي امروزي. و عكس‎العمل شورانگيزي از مكانيزم ميزانسن. نسخه اي از اين فيلم در جشنوارة آينده لوكارنو به نمايش در خواهد آمد كه زمان آن دو برابر فيلم حاضر خواهد بود. يعني ۳ ساعت فيلم كه جايگاهي خاص براي سينماي ايران باز خواهد كرد. محسن مخملباف هم اكنون سيزدهمين فيلم بلندش گبه را در دست توليد دارد.
 

نقد:

ليبراسيون، فرانسه
۱۹۹۵

نويسنده: فيليپ گادنيه
 
در سلام سينما، مخملباف ما را به دنياي جوانان ايراني مي برد كه ديوانه وار شيفتة سينما هستند و نمي خواهند بگريند بلكه مي خواهند بخندند. او همچنين نشان مي دهد كه تنها كساني كه به تمام وجوه واقفند مي توانند با ديگران رابطه بر قرار كنند. بدين ترتيب فاش مي‎كند كه مريد شاعر عارف رومي است كه مي گويد: "حقيقت آينه اي است كه از دست خداوند بر زمين افتاده و شكسته است. هر كسي تكه اي از آن را برداشته و خيال مي كند كه تمام حقيقت در آن تكه نهفته است، در حالي كه حقيقت در ميان همه پخش شده است."
 
مخملباف به بهانة انتخاب هنرپيشه براي فيلم جديدش، در روزنامه آگهي داد... استقبال متقاضيان غير منتظره بود و هزاران تن به محل موعود هجوم آوردند... و تپش و شور اين موج هاي انساني، سكانس آغازين "سلام سينما" را به تأثير گذارترين بخش اين فيلم تبديل ساخت. پس هنوز هم در جايي از اين سياره جذابيت سينما در حدي جادويي مطرح است و همين "جادوست" كه منبع پر انرژي مصاحبه هاي انجام شده با داوطلبان هنرپيشگي در بقية فيلم مي شود: مخملباف از آن ها مي‏خواهد كه در زماني محدود بخندند و بلافاصله گريه كنند. به ظاهر اين آزمايش يك برداشت قديمي از فن بازيگري است، ولي در واقع مي تواند يكي از مؤثرترين وسيله ها براي محك زدن عكس العمل هاي متقاضيان در لحظات حساس و پر فشار بازيگري باشد، تأكيد مخملباف بر نكتة حساسي است: "اگر سينما را دوست داري برايش گريه كن" و همين آزمون، انگيزة اجراهاي جالبي از سوي داوطلبان مي شود نظير اجراي دختر جواني كه مي گويد اگر انتخاب نشود از بين خواهد رفت و در توجيه اين مسأله از تظاهر به نفي توانايي هاي خود و پوچ شدن و ابراز عشق افراطي اش به سينما نيز كمك مي گيرد؟ و اين همه يعني تولد غير منتظرة يك هنرپيشه كه از قوي ترين لحظه هاي فيلم است. " سلام سينما"، "فيلم ـ آينه" است و دعوتي است به سفر به رويا، مكالمه ايست بين كارگردان و تماشاگر: شما چه فكر مي كنيد؟... شما چه مي كرديد؟... "نمايش در نمايش" تا انتهاي فيلم ادامه مي يابد تا آنجا كه به خواهش مخملباف كودكي مي نويسد "ادامه دارد..." بله آقاي مخملباف لطفاً ادامه دهيد.
 

نقد:
مجلة پرومير، فرانسه
۱۹۹۵
نويسنده: كريستف كارير
 
مستند سازي مخملباف در حالي كه ساده به نظر مي رسد، از هيچ سينماگري در جهان كپي برداري نشده و مستندسازي بي نظير است، سينماي مخملباف مخصوص و دست پخت خود اوست، او مي داند به دنبال چه گمشده اي مي گردد، او توانسته فيلمي جذاب و فرهنگي روانه بازار كند، سينماي مخملباف بافتي از جامعه دارد ـ او يك كارشناس فرهنگي و متخصص است.
 

نقد:
النهار، لبنان
۱۹۹۵
نويسنده: سامي كليب
 
مخملباف سينماي فرهنگي را عرضه مي كند. با ارئه دو فيلم نوبت عاشقي و سلام سينما اثر محسن مخملباف به اين نتيجه مي رسيم كه مطمئناً كارگردانان با استعداد ديگري نيزدر ايران وجود دارند. هرچند نوبت عاشقي فيلمي بسيار جذاب است اما با فيلم سلام سينما قابل مقايسه نيست. نوبت عاشقي نوعي سئوال و جواب فلسفي است. در فيلم سلام سينما از داوطلبان بازي در فيلمي دعوت شده تا در روز خاصي خود را معرفي كنند... از لحظه شروع مصاحبه با مرد "كور"، تماشاچي در مي يابد كه چيزي باشكوه خواهد ديد. او را به مركز محل مورد نظر راهنمايي مي كنند و مصاحبه شروع مي شود: " آيا حاضري براي سينما دست به هر كاري بزني؟"  "من براي رسيدن به اين مرحله دو شب در پارك خوابيده ام"  "آيا حاضري چشمانت را براي من باز كني؟" مرد چشمان سفيدش را نشان مي دهد. " آيا حاضري به خاطر بازي در فيلم، دست از بازي كور بودن برداري؟" مرد در حالي كه چشمانش را باز مي كند اعتراف مي كند كه مدت دو هفته با تظاهر به كور بودن مسافرت كرده است.
"چرا در ظاهر يك كور به اينجا آمده اي؟ به خاطر متأثر كردن من؟" ديگري را مي‎بينم كه از ديدن سينماگر خوشحال است.
تمام برخوردها داراي چنين مضاميني نيستند. در بخش هائي ديگر از داوطلبان خواسته مي‎شود كه زير باران گلوله هاي خيالي خود را به زمين بيندازند و از كسان ديگر خواسته مي‎شود تا بگويند به نظر خودشان شبيه كدام هنرپيشه ايراني يا خارجي هستند." در جواب ها نام پل نيومن و هريسون فورد شنيده مي شود".
در بخشي از فيلم سلام سينما يك هنرپيشه زن از مخملباف مي پرسد كه: "چرا شما آنقدر بي رحم هستيد؟" هنرپيشه ديگري در جواب به او مي گويد: " اين سينماست كه بي‎رحم است." مخملباف براي اطمينان خاطر هنرپيشه اي كه سئوال كرده براي مدت ۲ دقيقه جاي خود را به او مي دهد. پس از گذشت ۲ دقيقه مي بينيم كه او براي شكست دادن و از ميان بردن همكاران و رقيبان خود كاملاً مهيا است و اطمينان دارد كه آنچه كه از او خواسته‏اند، همين است. مخملباف در مقابل ضربات و برخوردها همچون يك كاراته كار يا استاد شمشيربازي تغيير مسير مي دهد و كنترل كامل صحنه را در اختيار دارد.